از مسلمان تا اسلام
صدای اذان آمد.
"اشهد ان محمد رسول الله"
یادم آمد که محمد گفت: "به مـن ایمان نیاورده کسـى که سیر بخـوابـد و همسایه اش گرسنه باشـد، و اهل یک آبادى که شب را بگذرانند و در میان ایشان گرسنه اى باشد، خـداوند در روز قیامت به آنها نظر رحمت نیفکند"
امت اسلام، پیروان محمد آسوده می خوابد وقتی در آبادی ها بی شمار گرسنه دارد! آسوده ایم زمانیکه نه "همسایه مان" بلکه "همسایگانمان" گرسنه اند! چگونه خود را پیرو محمد می دانیم؟
"اشهد ان علی ولی الله"
یاد حرف علی افتادم: "به دنیاپرستی روی نیاورید گرچه به سراغ شما آید و بر آنچه از دنیا از دست می دهید اندوهناک مباشید. حق را بگویید و برای پاداش الهی عمل کنید و دشمن ستمگر و یاور ستمدیده باشید." او گفت: "خدا را ! خدا را ! درباره ی یتیمان مبادا آنان گاهی سیر و گاهی گرسنه بمانند و حقوقشان ضایع گردد."
یتیمان شهر ما گاه گرسنه و گاه سیر نمی مانند. مدتهاست که یتیمان شهر همیشه گرسنه می مانند!
حق را بگوییم! از اسلام نامش و از عدالت ادعایش را داریم! حق را بگوییم حتی اگر به زیانمان باشد! به محمد ایمان نیاوردیم! از علی جنگیدن را آموختیم، عدالت را نیاموختیم! جنگیدیم برای نفسمان!
موذن همچنان اذان می گفت و مردم آماده نماز می شدند. همه با احترام به صدای اذان گوش می دادند، ولی هیچ کس به چیزهایی می شنید ذره ای فکر نکرد. همه فراموش کرده اند که "ساعتی اندیشیدن برتر از عبادت هفتاد سال است"...
پاوبلاگی: حتما به وبلاگ "عاشورا، اجر رسالت محمد" سر بزنید...